
بهترین یوتیوبرهای جهان
یوتیوب دیگه فقط یه سایت برای اشتراک ویدیو نیست؛ رسما یه دنیای جدیده برای معروف شدن. یه جور هالیوود دیجیتال که ستارههاش نه تو اتاقهای تست بازیگری، بلکه تو اتاقخوابها، گاراژها و استودیوهای شخصیشون کشف میشن. اینجا جاییه که میلیاردها نفر هر روز جمع میشن تا ویدیوهای آدمایی رو ببینن که یه زمانی مثل خودمون بودن، اما حالا تبدیل شدن به امپراتوریهای رسانهای که دارن فرهنگ کل دنیا رو میسازن.
داستان یوتیوبرها، از اون روزای اول که با ویدیوهای ساده و کمخرج شروع کردن تا الان که تولیدات چند میلیون دلاری میسازن، یه قصه شگفتانگیز از بزرگ شدن یه رسانهست. اوایل، ستارههایی مثل «پیودیپای» (PewDiePie) نماد یه دوران طلایی بودن؛ دورانی که یه آدم باحال با یه وبکم و یه میکروفون میتونست دل میلیونها نفر رو ببره. موفقیتش به خاطر ارتباط مستقیم، شوخیهای بیپرده و حس رفاقتی بود که با مخاطباش داشت. اون یه گیمر تنها تو اتاقش بود که داشت با دنیا حرف میزد و دنیا هم با جون و دل بهش گوش میداد.
اما امروز، قلههای یوتیوب یه شکل دیگهای پیدا کرده. دیگه یه نفر به تنهایی نمیتونه به این راحتیها برسه به اون بالاها. جاشو غولهای رسانهای گرفتن؛ کانالهایی مثل «مستربیست» (MrBeast) که دیگه یه نفر نیستن، بلکه یه برند خفنن با تیمهای بزرگ تولید، بودجههای قلمبه سلمبه و نقشههای پیچیده برای بازاریابی. این تغییر نشون میده که تعریف بهترین یوتیوبر کلا عوض شده. الگوریتم یوتیوب و سلیقه مردم رفته به سمت محتواهای پرخرج و حرفهای، و همین کار رو برای کسایی که تنها و مستقل کار میکنن، تقریبا غیرممکن کرده که به صدر جدول برسن.
تو این مقاله، میخوایم با هم به دنیای این غولها سفر کنیم. معیارهای ما برای انتخاب «بهترینها» ترکیبی از محبوبیت خالص (یعنی تعداد سابسکرایبرها)، فعال بودن (یعنی هنوز رو بورس باشن) و تأثیر فرهنگی عمیقی هست که تو حوزههای مختلف گذاشتن. بهتون نشون میدیم که این ستارهها کی هستن، چطوری به اینجا رسیدن و چی باعث شده اینقدر خاص باشن. آماده بشین تا با پادشاهها و ملکههای این دنیای دیجیتال آشنا بشین.
- فهرست مطالب
- بهترین یوتیوبرهای جهان
- ۱. مستربیست (جیمی دونالدسون): شومن نیکوکار
- ۲. PewdiePie (فلیکس شلبرگ): اسطوره زنده
- ۳. مارک روبر (Mark Rober): نابغه گاراژنشین
- ۴. دود پرفکت (Dude Perfect): برادری با شوتهای نمایشی
- ۵. Linus Tech Tips (لاینس سباستین): پادشاه سرگرمیهای فناوری
- ۶. مارکس براونلی (MKBHD): استاندارد طلایی بررسی فناوری
- ۷. Markiplier (مارک فیشباک): استاد وحشت و مهربانی
- ۸. لیلی سینگ (Lilly Singh): سوپروومن کمدی
- ۹. اِما چمبرلین (Emma Chamberlain): صدای یک نسل
- ۱۰. کیسی نایستت (Casey Neistat): فیلمسازی که ولاگ را بازتعریف کرد
- فراتر از ۱۰ نفر برتر: نگاهی به قلمروهای دیگه
- غول پنهان: محتوای کودکان
- کانالهای شرکتی
- جمع بندی بهترین یوتیوبرها
بهترین یوتیوبرهای جهان
با اینکه هزاران نفر تو یوتیوب موفق میشن، فقط یه تعداد انگشتشمار به سطحی از شهرت و نفوذ رسیدن که از خود یوتیوب هم فراتر رفته. اینا تایتانهایی هستن که نه تنها بازی رو عوض کردن، بلکه قوانین جدیدی براش نوشتن. در ادامه، با ده تا از این چهرههای برجسته آشنا میشیم.
این جدول یه نمای کلی و آماری از یوتیوبرهایی که در ادامه مفصل در موردشون حرف میزنیم، بهتون میده. این اطلاعات مثل یه مرجع سریع عمل میکنه تا بتونین در یک نگاه بفهمین هر کدوم چقدر مخاطب دارن و تو چه حوزهای کار میکنن.
رتبه | یوتیوبر (نام کانال) | نام واقعی | مشترکین تقریبی (میلیون) | حوزه اصلی | کشور |
---|---|---|---|---|---|
1 | MrBeast | جیمی دونالدسون | 410 | سرگرمی/خیرخواهانه | ایالات متحده |
2 | PewDiePie | فلیکس شلبرگ | 110 | بازی/کمدی | سوئد/ژاپن |
3 | Mark Rober | مارک روبر | 69.3 | علم/مهندسی | ایالات متحده |
4 | Dude Perfect | گروه ۵ نفره | 61.3 | ورزشی/کمدی | ایالات متحده |
5 | Linus Tech Tips | لاینس سباستین | 16.4 | فناوری | کانادا |
6 | Marques Brownlee (MKBHD) | مارکس براونلی | 20.1 | فناوری | ایالات متحده |
7 | Markiplier | مارک فیشباک | 37.6 | بازی/کمدی | ایالات متحده |
8 | Lilly Singh | لیلی سینگ | 14.3 | کمدی/سبک زندگی | کانادا |
9 | Emma Chamberlain | اِما چمبرلین | 12.1 | سبک زندگی/مد | ایالات متحده |
10 | Casey Neistat | کیسی نایستت | 12 | ولاگ/فیلمسازی | ایالات متحده |
۱. مستربیست (جیمی دونالدسون): شومن نیکوکار
جیمی دونالدسون، یا همون مستربیست خودمون، فقط یوتیوبری نیست که از همه بیشتر سابسکرایبر داره؛ این بشر یه سبک کاملا جدید اختراع کرده: «سرگرمیهای خیریهای که مغز آدم سوت میکشه». با بیشتر از ۴۰۰ میلیون سابسکرایبر، اون پادشاه بیچونوچرای یوتیوبه. اون یوتیوب رو از یه سرگرمی ساده، به یه ابزار قدرتمند برای تغییر زندگی آدما تبدیل کرده.
سفرش از ۱۳ سالگی با اسم «MrBeast6000» شروع شد. اوایل کارش مثل خیلیای دیگه بود: حدس میزد یوتیوبرهای دیگه چقدر پول دارن و ویدیوهای گیمینگ میذاشت. اما نقطه عطفش، ویدیوهای عجیب و غریب و طاقتفرسا مثل «شمردن تا ۱۰۰,۰۰۰» بود که تو چند روز کلی بازدید گرفت و بهش فهموند که ایدههای وایرال چطوری کار میکنن. این شروع فرمولی بود که قرار بود یوتیوب رو برای همیشه عوض کنه.
محتوای مستربیست یه دستور پخت مشخص داره: چالشهای گنده، جایزههای دیوانهوار و احساسات شدید. اون با بازسازی «بازی مرکب» با جایزه ۴۵۶,۰۰۰ دلاری یا چالش «آخرین نفری که از دایره بیاد بیرون، برنده ۵۰۰,۰۰۰ دلاره»، سطح تولید محتوا تو یوتیوب رو چند پله بالاتر برد. ویدیوهاش پر از هیجان، ریسک و البته، کلی پوله که به آدمای معمولی میده. از هدیه دادن خونه و ماشین گرفته تا پر کردن حیاط خونه رفیقش با میلیونها توپ ژلهای، هر ویدیوش یه رویداد بزرگه.
- موفقیت مستربیست فقط به یوتیوب خلاصه نمیشه. اون یه کارآفرین خیلی باهوشه که برندش رو تبدیل به کسبوکارهای واقعی کرده.
- Feastables و MrBeast Burger: با راه انداختن برند شکلات Feastables و رستوران زنجیرهای مجازی MrBeast Burger، مخاطباشو تبدیل به مشتریهای دوآتیشه کرد. این حرکت نشون داد که نفوذ یه یوتیوبر میتونه مستقیما به فروش تو دنیای واقعی تبدیل بشه.
- Beast Philanthropy: اون یه کانال یوتیوب جدا به اسم Beast Philanthropy داره که تمام درآمدش خرج کارهای خیریه میشه. پروژههایی مثل ساختن ۱۰۰ تا چاه آب تو آفریقا، پرداخت هزینه عمل جراحی ۱,۰۰۰ نفر برای درمان نابینایی و هدیه دادن پای مصنوعی به ۲,۰۰۰ نفر، تأثیرش رو از دنیای سرگرمی به یه نیروی واقعی برای تغییرات مثبت تو دنیا تبدیل کرده.
ویدیوهایی مثل «بازسازی بازی مرکب تو دنیای واقعی!»، «۵۰ ساعت زنده به گور بودم» و «هزینه جراحی ۱۰۰۰ فرد نابینا رو پرداخت کردم» نه فقط به خاطر بزرگی و خفن بودنشون، بلکه به خاطر حس و حال قوی و تأثیرگذاریشون تو تاریخ یوتیوب موندگار شدن.
۲. PewdiePie (فلیکس شلبرگ): اسطوره زنده
فلیکس شلبرگ، یا پیودیپای، یه جورایی «پدرخوانده» یوتیوبه. یه OG به تمام معنا! کسی که یه نسل از یوتیوبرها رو شکل داد و سالهای سال پادشاه بیچونوچرای این پلتفرم بود. اون نماد دوران طلایی یوتیوبه؛ زمانی که خودت بودن و شخصیتت، مهمترین سرمایهات بود.
اون سال ۲۰۱۰ با ویدیوهای Let’s Play (بیا بازی کنیم)، مخصوصا تو سبک بازیهای ترسناک، کارشو شروع کرد. محبوبیتش یه شبه و با یه ویدیوی وایرال اتفاق نیفتاد، بلکه نتیجه ساختن یه جامعه وفادار به اسم «Bro Army» بود. مردم با شخصیت شوخ، پرانرژی و بیفیلترش حال کردن و حس میکردن دارن بازی کردن رفیق صمیمیشونو تماشا میکنن.
- جنگ با تی-سیریز و اهمیت فرهنگی: رقابتش با شرکت موسیقی هندی تی-سیریز (T-Series) برای گرفتن عنوان پرمخاطبترین کانال یوتیوب، خیلی بیشتر از یه مسابقه ساده بود. یه جنگ نمادین بود برای روح یوتیوب: یه یوتیوبر مستقل در برابر یه شرکت غولپیکر. جنبش «Subscribe to PewDiePie» (عضو کانال پیودیپای شوید) تبدیل به یه پدیده فرهنگی شد و جایگاهش رو به عنوان یه نماد فرهنگی محکم کرد.
- دوران ژاپن – نیمهبازنشستگی: فلیکس حالا یه مسیر دیگه رو انتخاب کرده. به ژاپن رفته، با عشق قدیمیاش مارزیا ازدواج کرده و یه پسر به اسم بیورن داره. این تغییرات، سبک محتواش رو هم عوض کرده. اون آگاهانه از رقابت دیوانهوار برای بازدید بیشتر کنار کشیده و رفته سراغ ساختن محتوای شخصیتر و آرومتر. این انتخاب، یعنی اولویت دادن به حال خوب خودش به جای پادشاهی کردن تو پلتفرم، دقیقا برعکس مسیر یوتیوبرهای تاپ امروزیه و نشوندهنده بلوغ یه یوتیوبریه که دیگه نیازی نداره خودشو به کسی ثابت کنه.
آهنگهای «bitch lasagna» و «Congratulations» مثل یادگاریهایی از دوران جنگ با تی-سیریز تو تاریخ یوتیوب ثبت شدن. همچنین ویدیوهای سری «Funny Montage» اون، نمونههای کلاسیک سبک کمدی خاص خودش هستن که میلیونها نفر رو خندوندن.
۳. مارک روبر (Mark Rober): نابغه گاراژنشین
مارک روبر خود خود باحالترین معلم علوم دنیاست. اون یک مهندس سابق ناسا و اپله که یه کاری کرده علم و مهندسی بشه ترند روز و همه ازش حرف بزنن. اون پیچیدهترین مفاهیم علمی رو به سرگرمیهای هیجانانگیز و قابل فهم برای همه تبدیل میکنه.
رزومهاش به تنهایی آدم رو شگفتزده میکنه. ۹ سال تو ناسا کار کرده و ۷ سالش رو روی مریخنورد کنجکاوی (Curiosity) تو آزمایشگاه پیشرانش جت (JPL) گذرونده. همین سابقه بهش یه اعتبار خفن میده. وقتی مارک روبر یه چیزی رو توضیح میده، میدونی که داری از زبون یه متخصص واقعی میشنوی.
ویدیوهاش فقط آزمایش علمی نیستن؛ داستانهای جذابیان با یه ساختار مشخص: یه شروع (یه مشکل یا یه سؤال)، یه میانه (مراحل مهندسی و ساختوساز) و یه پایان (یه نتیجه تماشایی و اغلب انفجاری). اون به مخاطب نشون میده که علم فقط یه سری حقیقت خشک و خالی نیست، بلکه یه فرآیند خلاقانه و هیجانانگیز برای حل مشکله.
پروژههای معروفش ترکیبی از شوخی، مهندسی هوشمندانه و یه حس عدالتخواهی یا شگفتی هستن. سری ویدیوهای بمب اکلیلی در مقابل دزدان بستههای پستی که توش حال دزدها رو میگیره، مسابقه موانع برای سنجابهای حیاط خلوت که برای جلوگیری از دزدیده شدن غذای پرندهها طراحی کرده بود، و بزرگترین آزمایش خمیردندان فیل در جهان از معروفترین کارهاشن که میلیونها بازدید داشتن.
مارک روبر تأثیرش رو به دنیای واقعی هم کشونده. یه شرکت به اسم CrunchLabs راه انداخته که هر ماه کیتهای مهندسی برای بچهها طراحی و ارسال میکنه. با این کار، محتوای آموزشیاش رو به یه بیزینس موفق تبدیل کرده و داره نسل بعدی مهندسها و مخترعها رو تربیت میکنه.
۴. دود پرفکت (Dude Perfect): برادری با شوتهای نمایشی
این پنج تا رفیق صمیمی، یه کاری کردن که پرت کردن توپ بسکتبال تو سبد از راه دور، از یه سرگرمی تو حیاط خلوت تبدیل بشه به یه امپراتوری سرگرمی جهانی که کل خانواده میتونن با هم ببینن. اونا نماد کار گروهی و سرگرمی سالم هستن.
همه چیز از دوران دانشجویی تو دانشگاه A&M تگزاس و یه شرطبندی دوستانه سر یه شوت نمایشی شروع شد. ویدیوی اون شرطبندی وایرال شد و بهشون نشون داد که ترکیب ورزش و سرگرمی چقدر میتونه جذاب باشه. داستان اونا، قصه رفاقت و تفریحی هست که خیلی خیلی بزرگ شده.
کلید موفقیت Dude Perfect، تولید محتوای همیشه مثبت و مناسب برای خانوادهست. تو ویدیوهاشون خبری از حرف بد یا جنجال نیست، و همین باعث شده که هم برای پدر و مادرها یه گزینه عالی باشن و هم برای برندهای بزرگ یه شریک تجاری امن.
محتواشون روی چند تا پایه اصلی استواره: ویدیوهای شوتهای نمایشی (Trick Shots) که توش کارهای غیرممکن انجام میدن، ویدیوهای کلیشهها (Stereotypes) که توش موقعیتهای آشنا مثل کلیشههای باشگاه ورزشی رو مسخره میکنن، و نبردها (Battles) که توش اعضای گروه تو چالشهای خلاقانه با هم رقابت میکنن.
اونا خیلی فراتر از یوتیوب رفتن. برگزاری تورهای زنده تو استادیومهای بزرگ، فروش کلی کالا (Merchandise)، ساختن بازیهای موبایلی و حتی برنامهریزی برای ساختن یه پارک موضوعی، نشون میده این گروه چقدر تو بیزینس باهوشن. اونا یه کانال یوتیوب رو به یه برند سبک زندگی چندوجهی تبدیل کردن.
۵. Linus Tech Tips (لاینس سباستین): پادشاه سرگرمیهای فناوری
لاینس سباستین، اون روی شلوغ و پلوغ و سرگرمکننده دنیای تکنولوژیه. این بشر فقط یه نفر نیست که گجت بررسی کنه؛ یه شومنه که یه شرکت رسانهای گنده رو دور شخصیت خودش ساخته.
داستانش از کار کردن تو یه فروشگاه کامپیوتر به اسم NCIX شروع شد. اون کانال Linus Tech Tips (LTT) رو به عنوان یه کار جانبی و کمهزینهتر راه انداخت و آخرش اونو به یه شرکت مستقل به اسم Linus Media Group (LMG) تبدیل کرد.
سبکش با بقیه منتقدهای جدی تکنولوژی فرق داره. کانال LTT به خاطر jank (کارهای آزمایشی و نه چندان بینقص)، شوخیهاش، پروژههای جاهطلبانهاش (که گاهی هم شکست میخورن) و شخصیت رئیس شوخ لاینس معروفه. تو ویدیوهاش، خود فرآیند و شخصیتها به اندازه خود تکنولوژی مهمن.
ساختار شرکتش نشوندهنده الگوی یوتیوبر به عنوان یه شرکت رسانهای هست. LMG چند تا کانال یوتیوب داره (مثل ShortCircuit و TechLinked)، یه فروشگاه آنلاین موفق (LTTstore.com)، یه سرویس استریم پولی (Floatplane) و یه نمایشگاه بزرگ تکنولوژی به اسم LTX. این ساختار بهش اجازه میده تو حوزههای مختلف محتوا بسازه و پول دربیاره.
سریهای محبوبی مثل جنگهای اوراقی (Scrapyard Wars) و خریدار مخفی (Secret Shopper) کلی طرفدار دارن. پروژههای دیوانهواری مثل ساختن یه کامپیوتر فقط با قطعاتی که از Wish.com خریده یا پروژه معروف خرید و تبدیل یه ماشین آتشنشانی، سبک خاصش رو خیلی خوب نشون میده.
۶. مارکس براونلی (MKBHD): استاندارد طلایی بررسی فناوری
اگه لاینس شومن دنیای تکنولوژیه، مارکس براونلی (یا همون MKBHD) هنرمند و متخصص کاردرستشه. حرفش تو بررسی گوشی و گجتها سند محسوب میشه (البته نه در حد موبونیوز!) و ویدیوهاش یه جورایی استاندارد کیفیت رو تو این حوزه تعریف کرده.
اون از دوران دبیرستان تو سال ۲۰۰۹ شروع به کار کرد و رشدش پله پله و بر اساس شهرتش برای ساختن ویدیوهای باکیفیت، عمیق و بیطرفانه بود. اون با صبر و حوصله اعتماد مخاطباشو جلب کرد. سبک بصریاش امضای کارشه: تمیز، سینمایی و حرفهای. ویدیوهاش به خاطر توجه دقیق به جزئیات و کیفیت تولید بینقصشون معروفن و یه جورایی استاندارد صنعتی رو برای بقیه تعریف کردن.
شهرتش باعث شده به جاهایی دسترسی داشته باشه که بقیه خوابش رو هم نمیبینن. اون با آدمای بزرگی مثل کوبی برایانت و مدیرعامل موتورولا مصاحبه کرده و اغلب قبل از اینکه یه محصول جدید به بازار بیاد، بهش دسترسی پیدا میکنه. این دسترسی بهش اجازه میده تحلیلهای دست اول و خاصی ارائه بده.
برخلاف خیلیها، اون دنبال الگوریتمها و ترندهای زودگذر نمیره. فلسفهاش کیفیت به جای کمیته و روی اعتمادی که تو این ۱۵ سال با مخاطباش ساخته، حساب میکنه. این مسیر متفاوت، اما به همون اندازه موفق، نشون میده که وفاداری مخاطب در بلندمدت از بازدیدهای وایرال کوتاهمدت باارزشتره.
۷. Markiplier (مارک فیشباک): استاد وحشت و مهربانی
مارک فیشباک، یا همون مارکیپلایر، یکی از غولهای دنیای گیمینگه. همه اونو با صدای بم و خفنش، جیغ و دادهای اغراقآمیزش سر بازیهای ترسناک، و دل بزرگش تو کارهای خیریه میشناسن.
ویدیوهای «Let’s Play» اون از بازیهای ترسناک، مخصوصا سری پنج شب در کنار فردی (Five Nights at Freddy’s)، افسانهای هستن و بخش بزرگی از شهرت اولیهاش رو ساختن. سبک بازی کردن و تفسیرهای بامزهاش تو لحظههای ترسناک، میلیونها نفر رو عاشق خودش کرد.
اون جاهطلبیاش رو با ساختن فیلمهای تعاملی مثل یک سرقت با مارکیپلایر (A Heist with Markiplier) و در فضا با مارکیپلایر (In Space with Markiplier) نشون داد. این پروژهها اونو از یه گیمر ساده به یه فیلمساز و داستانگوی خلاق تبدیل کردن.
کارهای خیریه بخش اصلی هویت مارکیپلایره. اون یکی از اولین کسایی بود که استریمهای خیریه راه انداخت و میلیونها دلار برای سازمانهایی مثل موسسه تحقیقات سرطان (Cancer Research Institute) جمعآوری کرده. داستان شخصی خودش و از دست دادن پدرش به خاطر سرطان، به این کارهاش عمق و اصالت بیشتری داده. این تعهد، یه پیوند خیلی قوی بین اون و طرفداراش ایجاد کرده.
سه ستون اصلی محتواش اینان: سری ویدیوهای FNAF که معروفش کرد، فیلمهای تعاملی که خلاقیتش رو نشون دادن، و استریمهای خیریه که قلب بزرگش رو به همه ثابت کردن.
۸. لیلی سینگ (Lilly Singh): سوپروومن کمدی
لیلی سینگ یکی از پیشروهای موج اول ستارههای یوتیوبه که خیلی شیک و مجلسی یه پل بین دنیای دیجیتال و تلویزیون و رسانههای قدیمی زد. اون به همه نشون داد که یه یوتیوبر میتونه یه ستاره واقعی باشه.
مسیرش از کانال «Superwoman» شروع شد، جایی که با ویدیوهای کمدی در مورد فرهنگ پنجابی و زندگی روزمره معروف شد. اوج این مسیر، مجریگری برنامه گفتگوی شبانه خودش تو شبکه NBC به اسم کمی دیر با لیلی سینگ (A Little Late with Lilly Singh) بود که اونو به اولین فرد هندیتباری تبدیل کرد که مجری یه برنامه شبانه آمریکایی شده.
کمدی اون بر اساس شخصیتهای ساختگیه. معروفترینشون، پدر و مادر خیالیاش، پارامجیت و منجیت هستن که خودش نقش هر دو رو بازی میکنه و تو ویدیوها به موضوعات روز واکنش نشون میدن. همکاریهاش با سلبریتیهای بزرگی مثل دواین «راک» جانسون هم خیلی به محبوبیتش کمک کرد.
لیلی به یه کارآفرین رسانهای چندوجهی تبدیل شده. کتاب پرفروش چگونه یک رئیس باشیم (How to Be a Bawse) رو نوشته، داور برنامه استعداد یابی کانادا (Canada’s Got Talent) بوده و تو فیلم سینمایی «Doin’ It» هم بازی کرده و هم تهیهکننده بوده. این کارها نشون میده که اون از یه یوتیوبر ساده به یه تهیهکننده، نویسنده و بازیگر موفق تبدیل شده.
۹. اِما چمبرلین (Emma Chamberlain): صدای یک نسل
اما چمبرلین صدای نسل Z تو یوتیوبه. این دختر فقط دنبال ترندها نرفت، بلکه یه سبک جدید ولاگ ساختن رو اختراع کرد: یه سبک خودمونی، بدون فیلتر و خیلی واقعی که همه باهاش حال میکنن. سبک ادیت خاصش، با زومهای یهویی، مکثها و متنهای روی صفحه، و شخصیت واقعی و خودانتقادگرش، امضای کارش شد. مجله تایم به خاطر تکون دادن راهنمای سبک غیررسمی یوتیوب ازش تعریف کرد. اون به نوجوونا نشون داد که برای محبوب بودن لازم نیست بینقص باشی.
مسیر شغلیاش یه استراتژی هوشمندانه داشت: اول با استفاده از ترندها مخاطب جمع کرد، بعد با همکاری با بقیه نوجوانان خودمونی و گروه Sister Squad (جیمز چارلز و دوقلوهای دولان) نفوذش رو بیشتر کرد و در نهایت برندش رو با پروژههای خارج از یوتیوب متنوع کرد.
- تجارت اصالت:
- Chamberlain Coffee: یه شرکت چند میلیون دلاری که دقیقا بازتاب شخصیت و عشقش به قهوهست. این برند از یه علاقه شخصی به یه بیزینس بزرگ تبدیل شده.
- نماد مد: سفرش از ویدیوهای خرید از دستدوم فروشیها (Thrift Hauls) تا تبدیل شدن به سفیر برندهای لوکسی مثل لویی ویتون و کارتیه و مجریگری فرش قرمز مت گالا، نشوندهنده نفوذ فوقالعادهاش تو دنیای مده.
ویدیوی اولیهاش با عنوان خرید از فروشگاه یک دلاری که وایرال شد، سری آشپزی با اما و ولاگهای سفرش به هفته مد پاریس، تکامل محتواش رو از یه نوجوان شوخطبع به یه چهره بینالمللی خیلی خوب نشون میده.
۱۰. کیسی نایستت (Casey Neistat): فیلمسازی که ولاگ را بازتعریف کرد
کیسی نایستت یه فیلمساز کاردرسته که تو یوتیوب غوغا کرده. او ولاگ روزانه رو از یه چیز ساده مثل دفتر خاطرات ویدیویی، تبدیل کرد به یه اثر هنری سینمایی. اعتبارش به قبل از دوران یوتیوب برمیگرده. یه سریال برای شبکه HBO به اسم برادران نایستت ساخته بود و فیلم کوتاهش با عنوان راز کثیف آیپاد اونقدر وایرال شد که اپل رو مجبور کرد سیاست تعویض باتریاش رو عوض کنه. این سابقه، اونو از بقیه ولاگرها جدا میکنه.
تکنیکهاش امضای کارش شدن: کاتهای یهویی وسط جمله، استفاده استادانه از تایملپس، نماهای هوایی با پهپاد، عینک آفتابی معروفش و نگاه داستانمحور به زندگی روزمره. اون روزش رو ضبط نمیکنه، بلکه ازش یه داستان میسازه.
نمادینترین ویدیوهاش تو یوتیوب، فیلمهای کوتاهی با یه دیدگاه مشخص هستن. ویدیوهایی مثل خطوط دوچرخه (Bike Lanes) که توش به شکل کمدی مشکلات دوچرخهسواری تو نیویورک رو نشون میده، از لحظه استفاده کن (Make It Count) برای نایک که توش بودجه تبلیغاتی رو خرج یه سفر ۱۰ روزه دور دنیا کرد، و اسنوبورد سواری با پلیس نیویورک تو یه کولاک شدید، نمونههایی از خلاقیت بیحد و حصرش هستن.
تأثیرش امروز تو کل یوتیوب دیده میشه. اون الگوی ولاگنویسی سینمایی رو ساخت که بیشمار یوتیوبر بعد از اون ازش الهام گرفتن. اون به همه نشون داد که زندگی روزمره میتونه به یه فیلم سینمایی جذاب تبدیل بشه.
وقتی این ده تا غول یوتیوب رو بررسی میکنیم، دو تا راه اصلی و متفاوت برای رسیدن به قله موفقیت میبینیم. از یه طرف، مدل شرکت رسانهای رو داریم که آدمایی مثل مستربیست، دود پرفکت و لاینس تک تیپس نمایندههاشن. این مدل بر اساس زیرساختهای تجاری، تیمهای بزرگ و تولید محتوای انبوه ساخته شده. موفقیتشون تو اینه که میتونن یه فرمول تولید پرخرج و پربازده رو هی تکرار کنن. از طرف دیگه، مدل خالق مولف و اصیل قرار داره که چهرههایی مثل پیودیپای، مارکس براونلی و اما چمبرلین نمایندههاشن. موفقیت این گروه ذاتا به شخصیت، سلیقه و واقعی بودن خودشون گره خورده. بیزینسهاشون (مثل Chamberlain Coffee) ادامه برند شخصیشونه، نه موتور اصلی تولید محتواشون. این دوگانگی یه شکاف اساسی تو اقتصاد یوتیوبرها رو نشون میده: راه رسیدن به بیشترین تعداد سابسکرایبر، الان بیشتر به نفع مدل شرکتی به نظر میرسه، در حالی که راه ساختن نفوذ عمیق و بر پایه اعتماد، هنوز برای خالقهای مولف و تنها بازه. گروه اول تو مقیاس برنده میشه و گروه دوم تو وفاداری.
فراتر از ۱۰ نفر برتر: نگاهی به قلمروهای دیگه
لیست ما بیشتر روی یوتیوبرهای فردی یا گروههای کوچیک تمرکز داشت، اما برای اینکه اکوسیستم یوتیوب رو کامل بفهمیم، باید به دو تا حوزه دیگه هم یه نگاهی بندازیم که بخش گندهای از بازدیدها و سابسکرایبرها رو به خودشون اختصاص دادن.
غول پنهان: محتوای کودکان
حالا که داریم در مورد ستارههای بزرگسال حرف میزنیم، یکی از پرمخاطبترین آدمها تو کل پلتفرم، یه بچهست. «لایک ناستیا» (Like Nastya) با بیشتر از ۱۲۸ میلیون سابسکرایبر، از خیلی از اسمهای تو لیست ما جلوتره. این اتفاقی نیست. کانالهای بچهها مثل کانال اون و همچنین کوکوملون (Cocomelon) که یه کانال شرکتیه، بر اساس یه فرمول خیلی مؤثر کار میکنن. این ویدیوها ارزش بازبینی خیلی بالایی دارن (بچهها یه ویدیو رو صد بار میبینن)، داستانگویی تصویریشون نیازی به ترجمه نداره و پدر و مادرها اغلب از یوتیوب به عنوان یه پرستار بچه دیجیتال استفاده میکنن. این موضوع نشون میده که معیارهای محبوبیت تو یوتیوب چقدر میتونن متفاوت باشن. مقایسه مستقیم تعداد سابسکرایبرهای مستربیست با کوکوملون، مثل مقایسه سیب و پرتقاله؛ یکی داره یه جامعه طرفدار وفادار میسازه و اون یکی داره یه نیاز کاربردی برای پدر و مادرها رو برطرف میکنه.
کانالهای شرکتی
خیلی از کانالهای پرمخاطب دنیا اصلا یوتیوبر به معنی سنتی کلمه نیستن. اونا شرکتهای رسانهای بزرگی هستن که از یوتیوب به عنوان یه پلتفرم برای پخش محتواشون استفاده میکنن. «تی-سیریز» (T-Series)، یه شرکت موسیقی هندی، سالها پرمخاطبترین کانال یوتیوب بود و هنوزم اون بالاهاست. این کانالها با پخش روزانه چندین موزیک ویدیو و تریلر فیلم، از بازار عظیم هند و مخاطبای جهانی استفاده میکنن. حضور قدرتمند این شرکتها تو صدر جدولهای یوتیوب، یه بار دیگه تأکید میکنه که این پلتفرم چقدر حرفهای شده و چقدر فرق هست بین خالق محتوا و کانال رسانهای.
جمع بندی بهترین یوتیوبرها
خب، این سفر ما به دنیای غولهای یوتیوب بود و یه سری چیزای مهم در مورد آینده شهرت تو دنیای دیجیتال بهمون نشون داد. دیدیم که چطوری یه یوتیوبر تنها، تبدیل به یه شرکت رسانهای کامل میشه. فهمیدیم که ساختن برند خارج از پلتفرم با فروش کالا، راه انداختن بیزینس و کارهای خیریه، دیگه یه انتخاب نیست، بلکه یه ضرورته برای اینکه تو بازی بمونی. و مهمتر از همه، دو تا راه اصلی به سمت قله رو پیدا کردیم: راه سرگرمیهای پرخرج و انبوه در برابر راه واقعی بودن و ساختن اعتماد عمیق.
اما آینده چی تو آستین داره؟ ظهور محتوای کوتاه مثل یوتیوب شورتز (YouTube Shorts) داره قوانین بازی رو عوض میکنه. یوتیوبرهای جدیدی دارن میان که میتونن بدون نیاز به ساختن ویدیوهای طولانی و پرخرج، سریع معروف بشن. این ممکنه دوباره درها رو به روی یوتیوبرهای مستقل باز کنه، اما از طرفی، رقابت رو از همیشه سختتر میکنه.
در نهایت، یوتیوبرها با یه دوراهی اساسی روبرو هستن: راهی که پیودیپای انتخاب کرد، یعنی اولویت دادن به حال خوب خودش و زندگی آروم؛ یا راهی که مستربیست داره توش میتازه، یعنی رشد بیوقفه و فتح قلههای جدید. هیچ جواب درستی وجود نداره، اما این انتخاب، سرنوشت نسل بعدی ستارههای یوتیوب رو مشخص میکنه.
با همه این تغییرات، یه چیز ثابت مونده: جادوی یوتیوب هنوز تو اون ارتباط خاص بین یه یوتیوبر و مخاطباشه. با وجود بودجههای میلیونی و ساختارهای شرکتی، این میل انسانی برای به اشتراک گذاشتن داستان و برقراری ارتباطه که همچنان موتور محرک این پادشاهی جدید سلبریتیها خواهد بود. اسمها تو صدر جدول ممکنه عوض بشن، اما این ارتباط، میراث موندگار یوتیوب باقی میمونه.
آخرین مقالات
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.